ابرارین

۲۰ مطلب با موضوع «دیگران» ثبت شده است

 حجاب یعنی دقت در برخورد.

مادام که تلقى ما از خویش عوض نشود، حجاب هیچ مفهومى نخواهد داشت و چیزى جز کفن سیاه و قبرستان خانه و مرگِ نشاط زندگى و نابودىِ شادى‏ها، عنوان نخواهد گرفت و هزار عذر، خواهى داشت که خودت را از آن آزاد کنى.[1]

حجاب؛ یعنى‏...دقّت در برخورد، که آلوده نشوى و آلوده نسازى؛ که اسیر نشوى و اسیر ننمایى. حجاب، فقط این نیست که زن خود را بپوشاند؛ که زن و مرد، هر دو باید در این دنیایى که راه است و میدان حرکت است و کلاس و کوره است؛ سنگ راه نباشند و دیگران را در خود اسیر نسازند و چشم‏ها و دل‏ها را نگه ندارند و در دنیا نمانند.[2]

حجاب تنها مخصوص زن نیست که مردها هم باید حساب شده حرکت کنند و گرد و خاک بالا نیاورند و دل‏ها را به خود گره نزنند، که هر کس در سر راه دل‏ها بنشیند، او راهزن است و طاغوت. و این مسأله در آن وسعت مطرح مى ‏شود که حتى زن و شوهر را هم مى‏ گیرد، که هیچیک نباید بر دیگرى حکومت کنند و هیچکدام نباید صاحب دل این و آن باشند، که دلدار دیگرى است. و هر کس خلق را در خود نگه دارد و باتلاق استعدادهاى عظیم او شود او هم طاغوت است. مقدار حجاب و پوشش، با در دست داشتن این بینش و این ملاک، روشن مى ‏شود که همیشه یک شکل و یک مقدار ندارد. تو در برابر آتش سوزانى که حتى کفش‏ها و دمپایى‏ها تحریکش مى‏ کنند و تمام وجودش را مى ‏سوزانند، وضعى خواهى داشت که در برابر سلمان و یا وجود سازمان گرفته ‏ى دیگر ندارى. در برابر آنها که در دلشان مرض‏ها و آتش‏هاست، حتى صداى تو و رفت و آمد تو کنترل مى‏ شود و پوشیده مى‏ گردد.[3]

 

 اقتباسی از استاد علی صفایی حائری(ع.ص)

 

[1] . روابط متکامل زن و مرد، ص: 39

[2] . نامه‌هاى بلوغ ص : 133

[3] . روابط متکامل زن و مرد، ص: 45

 

 

۴ نظر ۲۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۸:۳۲
شهادت

غواص ها بوی نعنا می دهند !؛ اروند از تحریم ها قدرتمند‌تر بود

همه چیز رنگ و بویی از آب داشت: آب اروند، چولان‌های خیس و نیم سوخته‌ی کنار آب و اشک‌هایی که از چشم‌ها روان بود. نادر هم حتی داشت  از مشک عباسش می‌خواند و آب فرات و آن دست بریده.
ادامه مطلب
۳ نظر ۰۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۴:۳۸
شهادت

عاشورا و کربلا، نه از سال 61 هجری که قبل از آن بوده است؛

اگر غیر از این است، پس چیست معنای کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا؟

مگر نه اینست که حقیقت هر زمان و مکانی، عاشورا و کربلاست؟

و مگر ممکن است که انسان بر روی این کره ی خاکی بیاید و لحظه ای بگذرد و به آزمون قرب و بعد به حق مبتلا نگردد؟

«زمان» با همین بعد و قرب امکان می یابد و «تاریخ» نیز چیزی جز این نیست؛

اگر تفکر به دنبال حقیقت عالم می گردد، باید این معنا را دریابد که:

اگر پایان روز عاشورا، آنی نمایش قرب حقیقت عالم و قربانی امام در قتلگاه بود،

پایان تاریخ نیز چیزی جز تفسیر الیه راجعون نیست؛

پس قبل از پایان روز عاشورا و قبل از پایان تاریخ، خود بکوش تا «قربانی» شوی؛

پس بخوان: أین الطالب بدم المقتول بکربلا؟

۰ نظر ۱۰ دی ۹۱ ، ۲۲:۴۲
شهادت

ما تا هنگامى که سرمایه هاى خود را ندیده و غافلیم، باکى نداریم و سرحالیم و در جمع ها براى خالى نبودن عریضه مى گوییم: ما ضرر کرده ایم و خسارت داده ایم، آن هم با خنده و شکسته نفسى،...

مى گویند یکى از تجار بزرگ بغداد یکى کشتى چاى از هندوستان خریدارى کرده بود. در راه، کشتى دچار توفان مى شود و صدمه مى بیند، اما با تلاش ملاحان، خسارتى بار نمى آید و خبر سلامتى کشتىِ به غرقاب نشسته به تاجر بغداد مى رسد. تا روزى که کشتى در کنار سامراء لنگر مى اندازد و بارهاى عظیمِ چایى را از آن بیرون مى کشند و روى هم مى گذارند و تاجر براى دیدار از مال التجاره ى به سلامت رسیده مى آید...

مى گویند هنگامى که چشمش به کوه هاى بزرگ چاى افتاد که روى هم سوار شده بودند، حالش عوض شد و با تعجب پرسید که: این... این... این ها... مى خواسته غرق... غرق بشود؟ و افتاد و مرد.

تاجر مادام که مقدار و عظمت سرمایه ها را ندیده مسأله ى غرق شدن برایش جدى نیست و همچون شکسته نفسى مجلس داران، برایش جالب است، اما هنگامى که مى بیند چقدر سرمایه در شرف غرق بوده و تا کام مرگ رفته... در این هنگام مى سوزد و قالب تهى مى کند.

 

۰ نظر ۳۱ مرداد ۹۱ ، ۱۶:۴۸
شهادت
این پیام مقام معظم رهبری به مناسبت دهه ی فجر سال 1381 هست. توجه رهبر عزیزمان به جوانان در این متن کوتاه بسیار قابل توجه هست. بخوانید حتما.


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌


یاد گرامى شهیدان و خاطره‌ى دلاوراى و پاکبازى آنان امروز نیز مانند همیشه چون گوهرى تابناک بر تارک نظام جمهورى اسلامى میدرخشید و ملت ایران را و جوانان روشن ضمیر این مرز و بوم را به رشادت و عزت و امید فرا مى‌خواند.

براى یک ملت هوشمند و مستقل که بسوى قلّه‌هاى آرمانى خود در حرکت است، از همه چیز ارزشمندتر، حضور جوانهائى است که نیروى جوانى و نشاط خود را در خدمت عزّت و ایمان و شرف و استقلال ملّى خود بکار میگیرند. و ملّت ما از این نعمت بزرگ در سالهاى گذشته و امروز، همواره برخوردار بوده و هست. امروز نیز صفا و اخلاص و ایمان جوانان، بزرگترین ذخیره‌ى این ملت است.

امروز نیز جوانان ما با روحیه و حماسه‌اى شورانگیز مهیاى دفاع، از دست‌آوردهاى انقلاب اسلامى‌اند.

امروز نیز ملت ما و جوانان ما در همه‌ى میدانها آماده‌اند تا از افتخارات خود دفاع کنند و کشور خود را بسمت آرمانهاى بلند اسلامى پیش ببرند.

قدرتهاى سیطره جو و متکبّر باید بدانند که این ملت و جوانانش در میدان مقابله با طمع‌ورزیهاى استکبارى، همچنان مصمم و نیرومند ایستاده است و از دست‌آوردهاى خون شهیدان خود با همان عزم و روحیّه‌ى استوار دفاع خواهد کرد.

سلام و درود خدا بر ارواح مطهر شهیدان و بر صبر و پایدارى خانواده‌هاى آنان و سلام و درود بر امام شهیدان، امام راحل.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته - سیدعلى خامنه‌اى - 17/11/1381

۲ نظر ۱۸ بهمن ۹۰ ، ۲۰:۱۷
شهادت
من با تجربه‌اى که از رفتار این مردم دارم، و با اعتمادى که به لطف خداى متعال دارم، پیش‌بینى میکنم که به لطف الهى، به فضل الهى، به حول و قوه‌ى الهى، حضور مردم در این انتخابات، یک حضور دشمن‌شکن خواهد بود و با این انتخابات، خون تازه‌اى به پیکر انقلاب و کشور و نظام جمهورى اسلامى دمیده خواهد شد؛ حرکت تازه‌اى براى او پیش خواهد آمد، نشاط تازه‌اى پیدا خواهد کرد؛ همچنان که همه‌ى انتخاباتها همین جور است. انتخابات مظهر حضور مردم است؛ مظهر دخالت مردم در سرنوشت خود است.
دیدار با مردم قم

۰ نظر ۱۰ بهمن ۹۰ ، ۱۳:۳۷
شهادت
در شرایط شعب ابی طالب نیستیم

امروز در شرایط بدر وخیبریم

ملت ما نشانه های پیروزی را به چشم دیده

۱ نظر ۲۰ دی ۹۰ ، ۲۲:۰۳
شهادت

۲ نظر ۱۳ آبان ۹۰ ، ۱۵:۰۹
شهادت
«قبل از اذان صبح وارد مسجد شد و مردم را که در گوشه و کنار مسجد متفرقاً خوابیده بودند، بیدار کرد؛ اذان گفت و وارد محراب عبادت شد. در وسط نماز، ناگهان فریاد منادى بلند شد: «تهدّمت واللَّه ارکان الهدى»؛ پایه‌هاى هدایت ویران شد. حتماً مردمِ آن وقت مى‌فهمیدند که ویران شدن پایه‌هاى هدایت یعنى چه؛ اما آن‌گونه که نقل شده است، منادى پشت سر مفهوم آن جمله را روشن کرد؛ ندا سر داد و صیحه بلند شد که: «قتل علىّ المرتضى». صلّى اللَّه علیک یا امیرالمؤمنین.» [شانزدهم مردادماه 1380]
 

۲ نظر ۳۰ مرداد ۹۰ ، ۰۳:۲۳
شهادت
«دل امیرالمؤمنین پُر از درد بود. امیرالمؤمنین در دعاى معروف کمیل - که انشاء آن حضرت است - خطاب به پروردگار عالم مطالبى را عرض مى‌کند: «الهى و سیّدى و مولاى و مالک رقّى». از جمله، این خطاب به گوش و ذهن من، بسیار حسّاس کننده آمد: «یا من الیه شکوت احوالى»؛ اى کسى که من شکایتهاى خود را به او مى‌کنم. او به خدا شکایت مى‌کرد؛ دل آن حضرت پُر از درد بود. نگرانى امیرالمؤمنین، هم وضعیت جامعه و مردم بود؛ هم وضعیت مسیر دین و جهتگیرى دینى در نظام اسلامىِ تازه‌پاى آن روز بود و هم احساس مسؤولیت سنگین خودِ او. البته امیرالمؤمنین یک هزارم از این مسؤولیت را نیز کم نگذاشت...

 آن شب [شب نوزدهم ماه رمضان] در خانه امّ‌کلثوم، آن بزرگوار افطار را به همان کیفیّتى که شنیده‌اید، صرف کرد. افطارِ با نان و نمک - یعنى در واقع نان خالى - شیر را از سر سفره برداشت و با نان خالى، آن شب افطار کرد. شب را تا صبح به عبادت گذرانید...» [شانزدهم مردادماه 1380]


۰ نظر ۳۰ مرداد ۹۰ ، ۰۳:۲۰
شهادت