این جبهه نیرو ندارد
به نام مهربان مهربان ها
این جبهه نیرو ندارد
این همه حزباللهی، این همه طلبه، این همه دانشجو، این جبهه نیرو ندارد؟!
به او گفته بودند این اسلحه را به آن سمت بگیر و ماشه را بچکان، او نه میدانست اسلحه چیست و نه میدانست ماشه چکاندن موجب شلیک گلوله میشود. و نه میدانست آنطرف، صف عراقیهاست و این طرف ایرانیها. او اصلاً نمیدانست جنگ است، چه رسد به اینکه بداند جنگ برای چیست و حفظ انقلاب اسلامی، امروز در گرو جنگیدن در این جبهه است.
فکر کردیم شهدا چه کار میکردند و چرا میجنگیدند. دیدیم برای حفظ انقلاب اسلامی میجنگیدند. پرسیدیم امروز حفظ انقلاب اسلامی چگونه ممکن است؟
میگفتم ای کاش ما دانشجو نبودیم و نمیآمدیم دانشگاه. چون وظایفی که آقا برای دانشجو تعیین کرده است خیلی سنگین است. بعدش گفتم این چه فکریست؟! مثل این است که کسی در زمان جنگ بگوید خوب شد نرفتیم جبهه، وگرنه همه تکالیفی که امام بر دوش رزمندهها میگذاشت برعهده ما هم بود. چارهای نیست باید رفت جبهه. اگر تصادفی آمدهایم جبهه، که تقریباً همه اینگونهایم، باید بیدار شویم و بفهمیم صف خودی کدام است و صف دشمن کدام؟ در جبهه علمی زیاد اتفاق افتاده است که با نیت خیر آب به آسیاب دشمن ریختهایم. و مهمتر و مهمتر و باز هم مهمتر اینکه بدانیم کار علمی از چه نوعی و به چه نحوی واقعاً مبارزه است و به کار میآید. همین قدر بدانیم که پیدا کردن مصداقش اصلاً کار سادهای نیست.
این همه دانشجو، این همه طلبه، این همه دانشگاه و مرکز علمی، میدانم باور کردنش سخت است، اما این جبهه نیرو ندارد. فعلاً میتوانید باور نکنید.