غواص ها بوی نعنا می دهند ! ؛ اروند از تحریم ها قدرتمندتر بود
غواص ها بوی نعنا می دهند !؛ اروند از تحریم ها قدرتمندتر بود
پارچه را گرفتم و گذاشتم روی زانو و دیدیم متنی روی آن نوشته شده و زیرش اسم بچههاست و بالاش نوشته شده شفاعتنامه و زیرش: یا فاطمه! اشفع لی فی الجنه.
متن محترمانه ایی بود… و زیرش امضاء و نه امضای عادی، جای انگشت و البته با خون. جای امضاهای خونین جلوی اسمهای بالایی بود و حالا نوبت من بود و سکوت من داشت مجید را کلافه میکرد. سوزن را خیلی وقت پیش گرفته بود جلوی روی صورت من و من متوجه اش نشده بودم، تا وقتی که گفت: دستم افتاد بابا. عروس اگر بود الان بله را گفته بود.
سوزن را گرفتم و زدم به نوک یکی از انگشتهام و مهرش کردم کنار اسمم، با ذکری که زیر لب خواندم و اسمی که از بیبی بردم.
مجید گفت: مبارک باشد. انشالله که به پای هم پیر بشید.
و رفت سراغ نفر بعدی و با آن و با بعدی و با همه چانه زد و شوخی کرد و خندید و خنداند….
میدانم حس کنجکاویتان برانگیخته شده که "چرا بوی نعنا؟" اما باور کنید فقط با خواندن تمام کتاب آنهم با دل، حسی به شما میدهد که حتی از کلیومترها آنطرفتر از اروند در غرب تهران، طبقهی دوازدهم هم بوی نعنا را حس کنید و سخت است در این چند خط بخواهم توضیح بدهم چرا غواصها بوی نعنا میدهند.