ابرارین

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «وسعت» ثبت شده است

 حجاب یعنی دقت در برخورد.

مادام که تلقى ما از خویش عوض نشود، حجاب هیچ مفهومى نخواهد داشت و چیزى جز کفن سیاه و قبرستان خانه و مرگِ نشاط زندگى و نابودىِ شادى‏ها، عنوان نخواهد گرفت و هزار عذر، خواهى داشت که خودت را از آن آزاد کنى.[1]

حجاب؛ یعنى‏...دقّت در برخورد، که آلوده نشوى و آلوده نسازى؛ که اسیر نشوى و اسیر ننمایى. حجاب، فقط این نیست که زن خود را بپوشاند؛ که زن و مرد، هر دو باید در این دنیایى که راه است و میدان حرکت است و کلاس و کوره است؛ سنگ راه نباشند و دیگران را در خود اسیر نسازند و چشم‏ها و دل‏ها را نگه ندارند و در دنیا نمانند.[2]

حجاب تنها مخصوص زن نیست که مردها هم باید حساب شده حرکت کنند و گرد و خاک بالا نیاورند و دل‏ها را به خود گره نزنند، که هر کس در سر راه دل‏ها بنشیند، او راهزن است و طاغوت. و این مسأله در آن وسعت مطرح مى ‏شود که حتى زن و شوهر را هم مى‏ گیرد، که هیچیک نباید بر دیگرى حکومت کنند و هیچکدام نباید صاحب دل این و آن باشند، که دلدار دیگرى است. و هر کس خلق را در خود نگه دارد و باتلاق استعدادهاى عظیم او شود او هم طاغوت است. مقدار حجاب و پوشش، با در دست داشتن این بینش و این ملاک، روشن مى ‏شود که همیشه یک شکل و یک مقدار ندارد. تو در برابر آتش سوزانى که حتى کفش‏ها و دمپایى‏ها تحریکش مى‏ کنند و تمام وجودش را مى ‏سوزانند، وضعى خواهى داشت که در برابر سلمان و یا وجود سازمان گرفته ‏ى دیگر ندارى. در برابر آنها که در دلشان مرض‏ها و آتش‏هاست، حتى صداى تو و رفت و آمد تو کنترل مى‏ شود و پوشیده مى‏ گردد.[3]

 

 اقتباسی از استاد علی صفایی حائری(ع.ص)

 

[1] . روابط متکامل زن و مرد، ص: 39

[2] . نامه‌هاى بلوغ ص : 133

[3] . روابط متکامل زن و مرد، ص: 45

 

 

۴ نظر ۲۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۸:۳۲
شهادت

4_حرکت،قدر انسان

مطرح شدکه ما فطرت خود وقدر اندازه های خود وشناخت نیازها به ضرورت حرکت پی می بریم وبا احساس کردن این ضرورت حرکت عظیم خود را شروع می کنیم.

مشکل مهمتر وجدی تراین جاست ویک هشدار این جا نیازمند هست که اگر فقط بشنوید وبعد هم اگر شناختید و حرکت نکردید مشکلی پیش نیاید! کسانی که به اندازه تمامی عمرشان آگاهی به دست آورده اند ولی به اندازه یک لحظه گامی برنداشته اند بدانند که همین آگاهی ها ،زنجیر پایشان می شوند وباید کوهی از معلومات را بدوش خود حمل کنند وخسته وشکسته شوند.پس حقیقتا باید راه بیفتیم.

شاید از این بترسیم که راه بلد نیستیم یا اینکه می ترسیم اشتباهات زیادی داشته باشیم ولی حقیقت آن است  که انسانی که در حرکت است به هدایت می رسد و انسان هایی که دچار سکون شده اند ومانده اند می گندند حتی اگر سرمایه ی سرشاری در وجودشان باشد.

 

افرادی چون طلحه و زبیر با وجود سرمایه هایشان به خاطر سکون توقفی که داشته اند خراب شدند وکسی چون سلمان که زرتشتی است،چون در حرکت است وآرام ننشسته به اسلام می رسد.

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم      موجیم که آسودگی ما عدم ماست

اگر به همین موضعی که داریم دل خوش کنیم و همین زندگی ،همین تلاوت تکرار ،همین رفت وآمدها وهمین انس ها مارا تامین کند،

دیگر حرکتی نخواهیم داشت.ولی اگر حس کنیم در جایی که هستیم،نمی توانیم بایستیم وآنقدر که خودمان را ساخته ایم کافی نیست،آن وقت ثمره خودشناسی ،خودسازی خواهد بود.

اگر کسی بخواهد سه متر به هوا بپرد پایش را به همان اندازه قوی می کند ولی کسی که می خواهد هزار متر بالا بپرد قدرت بیشتر وآماده سازی بیشتری احتیاج دارد.

بدین ترتیب هر چقدر که وسعت وجودی وحرکت مان را درک کرده باشیم اهمیت خودسازی همه جانبه روحی وجسمی برایمان شدیدتر می شود.

نکته مهم اینجاست که انسان هایی می توانند در سطح جامعه دگرگونی وانقلاب ایجاد کنند که قبل از آن،در خودشان انقلابی ایجاد کرده باشند وگرنه هر نوع انقلاب ودگرگونی به جایی منتهی نمی شود و هر حرکتی شکست پذیر است.

باشد که از راه افتاده ها باشیم نه از نشسته ها!!!    آمین....

ادامه دارد....

۰ نظر ۲۷ شهریور ۹۱ ، ۱۶:۳۵
شهادت